سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهاجر

کاش می شد تا به آسمان پر کشید .
نظر

انسان همیشه به دنبال یافتن پاسخ این سئوال بوده است که وظیفه اش در مقابل دیگران چیست ؟

اگر کسی به انسان لطفی کرد ، باید در مقابل کار نیک او چه کرد و یا اگر کسی ظلمی در حق انسان نمود ، باز وظیفة انسان نسبت به او چیست ؟

رسالة حقوق متنی است که از سوی امام سجاد (ع) برای بیان این سلسله حقوق مطرح شده است و حضرت در این رساله طی بیانی اجمالی به بیان برخی از این حقوق می پردازند.

معنای حق 

آنچه در ابتدا به ذهن انسان خطور می کند آسانی تعریف حق است ولی هنگامی که قدم در راه تعریف و توضیح آن می نهد ، آن را بسیار مشکل و گاه محال می پندارد . حق یکی از آن کلماتی است که با گام نهادن در یک محیطی خاص ، رنگ تعریفی آن را به خود گرفته است ، با مراجعه به قرآن و روایات از یک سو و نوشته های فلسفی ، کلامی ، اخلاقی و فقهی از سویی دیگر و نیز در علم حقوق ، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست نشان می دهد که حق ، معانی و اصطلاحات مختلفی دارد . آنچه برای فهم این رساله بدان نیاز است ، تفاوت قائل شدن و فهم تفاوت این اصطلاحات و معانی است .

حضرت علی (ع) در وصف حق می فرمایند :

« الحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف ... »[1]

دایرة حق در توصیف و گفتار ، گسترده ترین چیزهاست ؛ اما در عمل تنگ ترین دایره هاست .

آنچه با استقراء در تعریف و معانی حق به دست می آید ، پنج چیز است :

اول : حق در اصل به معنای مطابقت با مقتضای حکمت یا مطابقت با اعتقاد ، قول یا فعل ، واقع و نفس الامر .[2]

در این معنا حق در مقابل باطل و ضلال بوده و یکی از اسمای حسنای خداوند ( حق تعالی ) است .حق در این معنا به صورت غیر اضافی استعمال می شود و صفت اعتقاد ، قول و فعل واقع می شود . [3]

حق به این معنا در آیات قرآن کریم[4] و روایات [5] بسیار استعمال شده است.

دوم : در این معنا ، حق همواره به خداوند متعال اضافه شده است : حق الله ، حقوق الله یعنی واجب ، لازم .

در این اضافه ، خداوند تعیین کنندة حق است نه صاحب حق ، حق الله یعنی ما یجب عن الله .

حق در این معنا مرادف حکم الله ، تکلیف و وظیفة الهی است و صاحب حق می تواند خداوند ، انسان ها ، اشیاء ، طبیعت ، جانداران و گیاهان باشند . مثلاً حق معلم ، وظایفی است که خداوند نسبت به معلم انسان تعیین کرده است .

استعمال واژة حق در این مورد ، این ویژگی را بر واژة حکم ، تکلیف یا وظیفه دارد که در حق به صاحب حق توجه خاصی شده است .

حق به این معنا شامل احکام الزامی و غیر الزامی ، امور حقوقی و اخلاقی نیز هست و در اموری که ترک آن جرم و مجازات دنیوی محسوب می شود منحصر نمی باشد .

سوم : حق در معنای سوم به معنای اصطلاح خاص فقهی در ابواب قضا ، شهادت و حدود است .

حق الله و حق الناس : خمس و زکات ، اوقاف عمومی و حد و حدود از مثال های حق الله شمرده شده اند و اموری از قبیل نکاح ، طلاق ، قصاص ، دین و ... حق الناس .

چهارم : حق در مقابل حکم ، حق به این معنا ، اصطلاحی فقهی است و در ابواب معاملات به کار برده می شود همچون حق مالکیت ، حق حضانت ، حق شفعه و خیار و ... .

حق به این معنا سه ویژگی دارد :

1 . قابل استفاده است

 2 . قابل انتقال است

 3 . قابل به ارث گذاشتن است .

پنجم : حق در مقابل تکلیف ، حق حیات ، حق مقاومت در برابر ظلم ، حق مساوی در برابر قانون ، حق تصرف و تعیین سرنوشت ، حق انتخاب عقیده و دین ، حق آزادی .

این حقوق در آغاز به عنوان حقوق فطری یا حقوق طبیعی معرفی می شدند اما به تدریج ماهیتی کاملاً عرفی ، وضعی و قراردادی یافت و از لوازم انسان از حیث انسان بودن او شمرده شد .

اموری که اگر از سوی کسی زیر پا گذاشته شود جرم محسوب می شود می توان از متجاوز به این حریم به دادگاه شکایت کرد نه اینکه ناقض حق تنها مرتکب معصیت دینی شده باشد و در آخرت مؤاخذه شود .

مجموعه این حق ها ، علم حقوق را تشکیل می دهند که با علم اخلاق مرز مشخصی دارند . هر گاه در علم حقوق ، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست از حق بحث می شود مراد این معنای پنجم است . حقوق بشر نیز به همین معناست و حق به این معنا در متون دینی به کار نرفته است .

اما با توجه به مستقلات عقلیه و عنایت به اینکه اکثر مصادیق حقوق به این معنی عقلایی هستند می توانند در زمره مؤیدات دین به حساب آیند به ویژه اینکه اکثر حقوق یاد شده نه تنها با تعالیم اسلامی منافات ندارد بلکه در راستای اهداف متعالی دین نیز قرار دارند .

ریشة الهی قائل شدن برای حقوق بشر نه تنها از قدر و قیمت این حقوق نمی کاهد بلکه بر عکس ضمانت اجرایی آن را بیشتر می کند چرا که با ضمیمه شدن عقاب اخروی به مجازات دنیوی برای ناقض و ثواب اخروی به پاداش دنیوی برای رعایت کنندة آنها پشتوانة این حقوق مضاعف می شود .

ارکان حق

همیشه و در هر جا که سخن از حق به میان آورده می شود سه رکن برای آن قائل هستند :

اول ) کسی که باید آن را ادا کند و لباس وجود به آن ببخشد .

دوم ) صاحب حق که انجام شدن آن عمل و نتیجه آن برای اوست .

سوم ) عملی که به عنوان حق از آن نام برده می شود .

امام علی (ع) در ادامه حدیث بیان شده می فرمایند :

لا یجری لاحد الا جری علیه و لا یجری علیه الا جری له و لو کان لاحد ان یجری له و لا یجری علیه لکان ذلک خالصا لله سبحانه .[6]

کسی را حقی نیست جز آنکه او را نیز ( بر دیگری ) حقی است. اگر بنا بود کسی را حقی باشد اما بر او حقی نه ، آن کس فقط خدای سبحان بود .



[1]   . نهج البلاغه ، خطبه 216

[2]   . المطابقه و الموافقه ، کمطابقه رجل الباب فی حقه مفردات راغب ، ص 246

[3]   . صدرالمتألهین ، اسفار ، سفر اول ، منبع ثانی ، فصل اول ، ج 1 ، ص 89

[4]   . لا تلبسوا الحق بالباطل (بقره/26). انا ارسلناک بالحق (بقره /119) الحق من ربک (بقره/247). الوزن یومئذ الحق (اعراف/8) فذلکم الله ربکم الحق (یونس/32). خلق السموات والارض بالحق (جاثیه /22).

[5]   . میزان الحکمه ، ج 3 ، ص 1228-1240

[6]   . نهج البلاغه ، خطبه 216

.[7] معجم رجال الحدیث ج3 ص 392

  1. سید جعفر شهیدی، زندگانی علی ابن الحسین (ع) ص 170